روایت خانم معلم نیکوکار که حامی طرح اکرام ایتام شد

کد :
68696
آخرین به روزرسانی :
27 اردیبهشت 1403 - 10:52

از پیشنهاد صفحه «روایت خانم معلم نیکوکار که حامی طرح اکرام ایتام شد» به دیگران متشکریم.

Enter the email address of the recipient.
HTML is not allowed in this field.
دسته بندی
برگزیده
مشارکت‌های مردمی

روایت خانم معلم نیکوکار که حامی طرح اکرام ایتام شد

خانم محمدپور، معلم مقطع ابتدایی است که وقتی چشمش به نام «سیده رقیه» می‌افتد، شناسنامه طرح اکرام ایتام و محسنین را روی قلب می‌گذارد و با نفس عمیقی از خدا می‌خواهد تا یاری‌اش کند و بتواند لبخندی بر صورت این کودک بنشاند.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی کمیته امداد، آرام آرام از کوچه و پس کوچه‌ها می‌گذریم و به مدرسه می‌رسیم. خانم محمدپور در دفتر دبیران نشسته است. این حامی طرح اکرام ایتام، معلم مقطع ابتدایی است. زنگ تفریح زده شده و مدرسه دخترانه، پر از سر و صدا و هیاهو است.

او، در بیست و یکم فروردین ۱۴۰۲ وقتی می‌خواست در مراسم شب احیا شرکت کند، مقابل مصلی چشمش به شناسنامه‌های ایتام و محسنین افتاد و بی‌اینکه چهره دختری را که نامش «سیده رقیه» بود را نگاه کند، مابین ده‌ها شناسنامه دیگر، آن را برگزید و دلش خواست حامی‌اش‌ شود.

خودش سه فرزند دارد، دو پسر و یک دختر. یادش آمد که می‌تواند به دخترش بگوید: «نازنین زهرا تو هم خواهری داری به اسم سیده رقیه» و خودش لبخند را گوشه صورت فرزندش دید که تکرار کرد: «سیده رقیه».

خانم محمدپور از دخترش می‌گوید که چقدر دوست دارد « سیده رقیه » را از نزدیک ببیند و با هم صحبت کنند، بازی کرده و پای درد و دل هم بنشینند.

نازنین زهرا 13ساله است و «سیده رقیه»، یازده ساله. دخترش پدری دارد که او را می‌بوسد و در آغوش می‌گیرد و گاهی با خرید هدیه، او را شگفت زده می‌کند که از شادی، دورِ پدر می‌چرخد و همه می‌خندند. اما یاد «سیده رقیه» می‌افتد که پدرش را از دست داده و هر پنجشنبه برای فاتحه، سر مزارش حاضر می‌شود.

هم عقیده با دخترش است و او نیز به شدت دلش می‌خواهد «سیده رقیه» را از نزدیک ببیند و با امدادگران کمیته امداد استان اردبیل هم صحبت‌هایی کرده تا این دیدار شکل گیرد تا او و دخترش بتوانند این دخترِ معصوم را ببینند.

او می‌گوید: «به خاطر اینکه این دختر سادات است، علاوه بر کمک‌های ماهیانه، در عید غدیر هم مبلغی به حسابش واریز می‌کنم. اعتقاد دارم که این پول برای اوست، به همین خاطر تا حقوق واریز می‌شود، اول از همه سهم او را پرداخت می‌کنم و بعد برای بقیه مخارج تصمیم می‌گیرم».

این حامی در کلاس درس و مدرسه، کودکان بسیاری را دیده است که با مشکلات مالی رو به رو بوده و برای رفع آن، با کمک مدیر، معلمان و برخی اولیای دانش آموزان در تهیه پوشاک، کفش و ثبت نام چنین کودکانی در مدرسه از هیچ تلاشی دریغ نکرده‌اند.

زنگ به صدا در می‌آید و در راهرو، صدای گام‌های دانش‌آموزان به سمت کلاس‌های درس به گوش می‌رسد. پس از دقایقی سکوت حاکم می‌شود. کنار پنجره، چند گلدان گذاشته‌اند. نگاهش سوی گلدان‌ها است که تازه گل داده‌اند و شمعدانی‌های قرمز و صورتی، رخ‌نمایی می‌کنند.

دلش می‌خواهد بر تعداد فرزندان معنویش بیفزاید چراکه برکات بسیاری را با ورود «سیده رقیه» در زندگی‌اش دیده و حالا با اعتقادی از صمیم قلب می‌گوید: «این مبلغ واریزی که هر ماه به حساب او می‌ریزم، روزی «سیده رقیه» است که از خداوند می‌خواهم بیشتر یاری‌ام کند برای کمک به چنین کودکانی.

اینک در تلاش است تا طرح اکرام ایتام و محسنین را به سایر معلمان و همکاران نیز معرفی کند. در بین اقوام هم از نیکی به کودکان یتیم می‌گوید و لزوم رسیدگی به مشکلات آنها.

انتهای پیام

X
می‌خواهم کمک کنم (واریز آنلاین)