روایت پرستاری که حامی هشت فرزند یتیم است؛ نور برکت در کمک به ایتام

سخت میشود او را راضی کرد که نامی از او برده شود. پرستاری که در اثر بغض، گاهی صدایش میلرزد و برای ادامه مصاحبه. چند بار مجبور به پاسخگویی به مراجعان، بیماران و یا همراهان بیمار میشود.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی کمیته امداد، چهل ساله است و بیاعتنا به بحرانهای روز و روزگار. احساس او بیدار است وقتی بیماری را در بخش ICU بستری میکنند و در آن اتاق، تنها او است که میتواند دوای درد بیمار باشد. داروهایش را به موقع بدهد، به تغذیهاش رسیدگی کند و مراقب باشد تا حالش خراب نشود.
بیمارستان امام خمینی(ره) محل کار اوست. پاییز به پایان ماه دوم رسیده و هنوز از سرمای اردبیل خبری نیست که با باد و طوفان و برف همراه بود و همه سر در گریبان از کنار هم میگذشتند. آفتاب زده است و نسیم خنکی در وزش.
دستهگل و شیرینی نمیتوان به بیمارستان برد چون ممکن است موجب حساسیت بیماران شود. در جایی میانِ هیاهوی جمعیت و رفت و آمد ارباب رجوع ملاقات کوتاهی داریم. شیفت او است و باید به کارهای روزمرهاش در بیمارستان رسیدگی کند و پاسخگوی همراه بیماران باشد.
روپوش سفید و دستی که همواره در جیب است و گاهی مقنعهاش را درست میکند و مجدد در جیب میگذارد. بیشتر سکوت میکند و میگوید با سوال و جواب راحتتر است اما نام و نشانی از او نباشد.
میرود به سال ۱۳۹۶. کمی مکث و بعد گفتن از اینکه نخستینبار یکی از دوستانش که پرستار است، او را به این کار تشویق کرده است. دعای گوی اوست که راهی را برایش گشود که پر از برکت و است و تاکید میکند این جمله حتما در یادداشت نگاشته شود: «من برکت را با همه وجودم دیدم. برکت را لمس کردم که وقتی به این بچهها کمک میکنم، چند برابر آن وارد زندگیام میشود»
خیلی سعی میکند که مقابل احساساتش را بگیرد و یا موجی از بغض، گلولهی اشکهایش را نلغزاند تا جاری شود. پس از صحبتهای همکارش، همراه او، راهی اداره دو کمیته امداد میشوند. مینشینند مقابل مددکار و همهچیز را به او سپرده و میگوید: «دختر، پسر، یتیم، محسنین و...» هر چه خودتان صلاح میدانید. 2 فرزند یتیم به او معرفی میشوند. برگهها را برداشته و سوی منزل میرود. در راه بارها به عکس آن دو کودک چشم میدوزد و یاد خاطرهای تلخ میافتد.
از سال ۱۳۹۶ تا کنون، هر سال فرزندی را به فرزندان معنوی خود افزوده و اینک دارای هشت فرزند یتیم و محسنین است و ماهانه حدود ۸۰۰ هزار تومان به آنها کمک میکند.
در طول این سالها، سه فرزندش وقتی به سن ازدواج رسیده و راهی خانه بخت شدند، کمک جهیزیهای نیز به آنها اهدا کرده تا زندگی شادی را تجربه کنند.
یاد برهههای سخت زندگی میافتد که وقتی نذر این کودکان کرده، پاسخ مناسبی گرفته و کائنات دست به دست هم دادهاند تا مشکلش برطرف شود و خدا را بیشتر و بهتر دیده و همواره شاکر بوده و هست.
وقتی فرزندان دختر ازدواج کرده و به خانه بخت رفتهاند، اداره اکرام ایتام و محسنین استان اردبیل فرزند دیگری را جایگزین کرده است که او درخواست داشته تا کودکان از هفت تا 12 سال انتخاب شوند تا مدت بیشتری بتواند از آنها حمایت کند.
او دختری دارد که همه زندگی اوست. میگوید: «همه پدر و مادرها نگران فرزندانشان هستند و دلواپس آیندهشان. خیلی سخت است روزگار و باید همواره به فکر بود. حالا وقتی به این بچهها چشم میدوزم، از خدا میخواهم که کمک کند بیشتر و بیشتر کمکشان کنم. امیدوارم هر سال به فرزندانم اضافه شود و بیشتر یاریگر آنها باشم.»
این پرستار نیکاندیش که شش سال است به خیل حامیان پیوسته، کسی است که سفیر طرح اکرام ایتام و محسنین شده، اینک همسر، برادر، خواهر و سایر همکارانش را دعوت کرده به سمت یاریرسانی به کودکان نیازمند.
میگوید: «به همه میگویم از هر دستی بدهی از همان دست میگیری. باور کنید که هر کمکی به آنها چندین برابر بازمیگردد. حتی یکی از اقوام راضی به چنین کمکهایی نبود و اعتماد نمیکرد، گفتم همه کمکهای بیواسطه به حساب خود فرزند واریز میشود و آنگاه وقتی که از نزدیک در جریان قرار گرفت، او هم حامی شد»
انتهای پیام